دقایقی از سفر یزد
توی بغلم بودی و داشتیم توی زندان اسکندر یزد میچرخیدیم که یهو با دیدن یه پسر بچه ٣-۴ ساله, محکم پاهاتو بهم کوبوندی و بهم فهموندی که بذارمت زمین! بعد روبروش ایستادی و دقیقا حرکاتش رو تکرار کردی, اول زیپ کاپشنت رو باز کردی, و دو طرف کاپشنت رو با دست گرفتی (درست مثل کورش ٣-۴ ساله)... بعد دنبالش راه افتادی .... کوروش به دنبال مامانش و تو دنبال کوروش! کورش روی صندلی چوبی تزیینی نشست و مامانش ازش عکس گرفت... تو هم خواستی که روی صندلی بشینی و عکس بگیری, اما نه به تنهایی! خواستی که کورش هم کنار تو وایسه! و من یه عکس خوشکل از گلشید و کورش گرفتم... یزد - ٢٧ دی ١٣٩٢
نویسنده :
مامی
13:24